یاحق
میروم به روزهای دانشجویی و میرسم به این سوال استاد:
دین برای ما یا ما برای دین؟
و جواب های گوناگون:
_ دین آمده برا ما تا زندگی بهتری داشته باشیم.
_ ما باید تلاش کنیم برای دین و اگر لازم شد جان و مال و آبرویمان را هم فدایش کنیم. سعادت ما در همین فدا شدن برای دین است. چون به منزله فدا شدن برای خداست.
_ دین یعنی راه و روش انسان زیستن. پس دین برای ماست تا با آن و انجام کار درست به آرامش و کمال خود برسیم.
_ همین ها دلیل محکمیست تا ما زندگیمان را فدای دین کنیم. چون حس بشر دوستی و مسئولیت اجتماعی ایجاب میکند اگر این دین ناشناخته است یا بد شناسانده شده، بر خود لازم بدانیم که از هیچ تلاشی برای رساندن صدای حق به گوش دیگران دریغ نکنیم و اگر لازم بود زندگیمان را هم فدایش کنیم تا دیگران هم بتوانند از راهبردهای آن آگاه شده برای انسان زیستن از آنها استفاده کنند. در اصل ما زندگیمان را فدای انسانیت میکنیم.
_ دین برای ماست و هرکجا که لازم شد ما هم برای دین هستیم.
_ هرکجا که لازم شد با تمام زندگی ام را برایش میگذارم متفاوت است. ما هرچه بیشتر برای دین خدا و حق و انسانیت وقت بگذاریم، سود بیشتری از این دنیا برده ایم. یا شاید بتوان گفت آنجا که سرگرم غیر از دین خدا شده ایم دچار خسران شده ایم.
و آمده ایم تا از سرمایه هایی که به امانت به ما سپرده شده اند در راه همین خدا استفاده کنیم.
یا با جانمان، یا مال، یا آبرو و اعتبار، یا استعدادها و هر سرمایه دیگری...
_ هرطور که حساب کنی برای اینکه بتوانی خود را فدای این راه کنی، ناچار باید از همین دین استفاده کنی و به راهبردهایش عمل کنی.
و ارتباطاتت با خود، خدا، طبیعت و دیگر انسانها را بر اساس آن بچینی
اولویت هایت را بر اساس آن بشناسی
برنامه ات را بوسیله آن تنظیم کنی
و بتوانی با دستورالعمل هایش خودی را بسازی که به درد بخورد.
به درد خودت، دیگر انسان ها، طبیعت اطرافت و دین خدای خودت.
با حرف زدن و شعار دادن و نرفتن و نشناختن و عمل نکردن و تلاش نکردن به درد هیچکس، حتی خودت نمیخوری:)
چه رسد به خدا و راهش و فرستاده اش ...
پس این دین آمده برای ما و ما هم میرویم برای این دین، با استفاده از همین دین.
پی نوشتانه:
یک سوال واقعی با پاسخ های ساخته ذهن.