یا حق
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
اینکه میخواهیم گاهی اوقات برخی اتفاقات در زندگی بیفتد،
شاید به خاطر این است که فکر می کنیم رخدادشان، تغییر و تحولی عظیم در زندگی مان ایجاد میکند و ما می شویم یک آدم دیگر!
همانی که در رویاهایمان می پرورانیم و میبینیم! و میخواهیم به آن برسیم، و در حسرت رسیدن به آن مانده ایم.
اما واقعیت این است، حتی اگر آن اتفاقات هم بیفتد، ما همان آدم قبلی هستیم و تا تلاش نکنیم و سعی نکنیم، نمی شود آن چه که می خواهیم بشود.
و احتمالا تا زمانیکه این واقعیت را نپذیریم، همچنان منتظریم یک عامل بیرونی بیاید و ما را هُل دهد به سمت خواسته هایمان و همچنان غافلیم از آن عامل درونی پر قدرت و پرتوان . . .
اما گاهی هم میخواهیم برخی اتفاقات بیفتد تا فرار کنیم از خودمان و آن چه که هستیم . . .
می خواهیم کمی استراحت کنیم و دور شویم از مشغله های ذهنی!
غافل از آنکه حتی اگر در دل آن اتفاقات هم باشیم، افکارمان همچنان گریبان ذهنمان را گرفته اند و با ما هستند. . .
و تنها وسیله ای که میتواند آن ها را از ما دور کند، خودمانیم نه چیز دیگر . . .
پس چه بهتر که به جای خیال پردازی ها و کاسه چه کنم چه کنم دست گرفتن،
دست روی زانو بگذاریم، یا علی بگوییم و گامی برداریم برای دسیدن به خواسته هایمان و بخواهیم از خدا که یاریمان کند
چه بهتر که به خودمان اعتماد کنیم و ایمان داشته باشیم که میتوانیم؛ و به جای ناله ی نتوانستن، تلاشی کنیم برای رسیدن
تا بتوانیم و شکست ها ما را از پا در نیاورند . . .
و چه بهتر که همواره در خاطر داشته باشیم، خدایی داریم که نتوانستن برایش معنایی ندارد و وقتی تلاش و توکل ما را ببیند، قطعا یاری گرمان است
و باور کنیم اگر با همه این احوالات نرسیدیم به آنچه میخواستیم، حتما حکمتی در آن بوده
پس دیگر جای افسوس خوردن و فکر های منفی در آن نیست . . .
ایکاش به خدایمان ایمان داشتیم تا آرامش بر قلبمان جاری می شد . . .
+صامت 8/2/95