صامتانه

8. و چه زیباست یقین . . .

بنام حق

 

دگر از وحشت مرداب خودم دلگیرم

به خدا منتظر فرصت یک تغییرم

 

مثل یک خانه و کاشانه ی از ریشه خراب 

رو به ویرانی ام و کس نکند تعمیرم

 

من اگر برکه صفت ماندم و دریا نشدم

چه کنم بنده ی تقدیرم و بی تقصیرم

 

مگذارید دگر بر سر راهم تله ای  

من که خود بی تله در دام خودم زنجیرم

 

همه پژمرده و افسرده و ماتم زده ام

همه می نالم و چون ناله ی بی تاثیرم

 

در سرم بار دگر میل به دریا شدن است

گرچه چون قطره ی یکدانه و بی تکثیرم

 

از تماشای زمین,از همه جا خسته شدم

همچنان منتظر فرصت یک تغییرم...

صامت9/12/94

بنام حق

 

شاید زندگی همین باشد . . .

همین روزهای شک و دو دلی

همین روزهایی که تلاش میکنی حقیقت را پیدا کنی و هر روز حس میکنی دور و دورتر شده ای از آن . . .

 

آری

شاید زندگی همین باشد

همین بغض های گاه و بی گاه

همین خسته شدن از شکست ها

همین سردرگمی ها

همین هایی که جان میگیرند تا بگذرند

ثانیه هایی که عذابت میدهند تا پایان یابند

زندگی ای که برای دیگران به شادی میگذرد، با تو انگار سر جنگ دارد. . .

 

 یا شاید آنان اند که زندگی را به شادی میگذرانند

ولی تو

دلت خوش نمیشود به شادی های بی دلیل

به دنبال چیزی هستی که باید بیابی اش

باید بدستش آوری و بیش از هر چیزی مراقبش باشی

 

 تا قبل از آن نمیتوانی هیچ شادی ای را شاد ببینی

چیزی درون توست که نمیگذارد

اجازه نمیدهد

خوره ای افتاده به جانت

افکارت مدام ذهنت را درگیر خود میکنند

و تو

مجبوری که به آن ها گوش دهی

و به راهشان بروی

و به حقیقت دست یابی

 

گویا

شخصی

یا راهی

از جایی

تو را میخواند

و میخواهد

که پای در راه نهی

و بروی

تا آنجا که

نور پیداست

و میتابد بر همه ناپیدا ها

 

شخصی

یا راهی

از جایی تورا میخواند

از همان جایی که نمیدانی کجاست

 

و نگرانت میکند

این همه حجم تاریکی

این همه نا پیدا ها

همه شان بر وجود نحیف و ناتوانت تاخته اند

و به میدان نبردی خوانده اندت

 

میدانی که حریف آن نیست

پیدایش نمیکنی

و هر چه بیشتر میگردی

بیشتر گم میشوی

 

و میان این همه نیستی

دشوارترین کار برایت یافتن هست هاست

 

این حس ها

هر چه که هست،

 میدانم روزی پایان میابد

و من فارغ از تمام قضاوت ها

فارغ از تمام  نگاه ها و له شدن زیر آن ها

فارغ از باید و نباید ها

فارغ از بود و نبود ها

فارغ از تمام شکست ها

فارغ از تمام دودلی ها

فارغ از تمام شک ها

و فارغ از تمام سردرگمی ها

 

روزی به یقین میرسم

به آرامش

و روحم اوج میگیرد در کرانه بی کران ناب حق

 

من یقین دارم روزی غم پایان میابد

روزی خواهد رسید که وجودم طعم شیرین وصال به حق را خواهد چشید

و من آن روز چه پرشده ام از آرامش . . .

 


 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan